دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 4430
تعداد نوشته ها : 6
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
امروز از میان کوچه پس کوچه های زندگی ام به واقعیتی عظیم برخورد کردم شاید همیشه آن در جلوی چشم های نابینایم قرار داشت اما شاید امروز فهم درستری از آن پیداکردم نمیدانم درست است یا نه ولی فکر میکنم بهتر این واقعیت را درک میکنم و این واقعیت چیزی جز وجود مادر نیست .اشتباه نکن مادرم در قید حیات است اما رفتارهای بدمان روح او را کشته و اوآزرده خاطر به دلیل وجود نابهنجاریهای وجود ما.یادم نیست اما برایم تعریف کرده اند که چقدر مادرم برای تقبل وزن جنینی و برای شبهای بیماری و گریه هایم سختی کشیده و چه بسیار توصیه بزرگان را در بزرگداشت جایگاه مادر شنیده ام آری فقط شنیده ام ولی به باور برایم تبدیل نشده است .امروز وقتی سرم را بر میگردانم و پشت سرم را نگاه میکنم لطف خدا را میبینم که برای هر لحظه من غمخواری همچون مادر راقرار داد تا سنگ صبور غمهایم باشد و تکیه گاه محکم زندگی من با تمام ضعف و ناتوانیش باشد ،اما من چی؟!!هر روز داغی بزرگتر بر قلبش و هرروز زخمی تازه بر پیکر نحیفش زدم !!از خود بیزارم و به خود میبالم ،بیزارم چون آنچه باید باشم نبودم و میدانم دیگر جای جبران نیست نه اینکه نباشد هست ولی کم و شاید خیلی کم .مادرم جوان است اما شما قضاوت کنید زمان از دست رفته باز می گردد؟!و به خود میبالم چون مادری فداکار و دلسوز داشتم و دارم و ان شاا... خواهم داشت.دوستان من، درست است که مادران وپدران ما کمی قدیمی فکر و رفتار می کنند اما این طرز تفکر آنها و این اعمالشان مانند کشتی نوح است سختی دارد اما در نهایت ساحل امن زندگی را به ارمغان میآورد و ما را به آن می رساند.وقتی کوچک بودیم و زبان نداشتیم غصه های دیگر جایگزین زبانمان بود وامروز که بزرگ و بزرگتر میشویم زبانمان هم بزرگتر و زهر آگین تر میشود .خوش به حال همنشین حضرت موسی در بهشت برین که جوانی بود در خدمت مادرش بی هیچ انتظار و منت کاش ما کمی فقط کمی یاد میگرفتیم و عمل میکردیم.مادر جان:در نگاهت میشود خدا را دید       محبت تو قطره ای از محبت اوستبا اینکه مهر تو قطره ای از دریاست     خوب دانیم که این مهر بود از جانب دوست 
دسته ها :
چهارشنبه پنجم 12 1388
X